جهان اسلام؛ زادگاه علم پزشکی/ حسن رحیمپور ازغدي
علم و فرهنگ پزشکی اسلامی، سندی موفق بر پیشانی سبک زندگی اسلامی
جهان اسلام؛ زادگاه علم پزشکی*/ حسن رحیمپور ازغدي
برای کسانیکه برخی ارزشهای زندگی غربی را میبینند یا از نزدیک تجربه میکنند، اما در جامعه مسلمان خودشان آن امتیازات را ندیده یا مفقود و کمرنگ میبینند، در اثرمقایسه ذهنی بین دو روش زندگی، دو طرز فکر و نگاه بهوجود میآید. آنها اگر قدرت تفکیک و تجزیه آنچیزی را که میبینند نداشته باشند، ممکن است سؤالات به حدی برسد که به بحران تبدیل شود. این سؤال که کدام روش زندگی درستتر است؟ کدام روش انسانیتر یا معقولتر است؟ این چند روش زندگی و جدولهای ارزشی متفاوت با هم تضاد دارند یا ندارند؟ آیا میتوان در عینحال به دو سبک زندگی کرد؟ این سؤالها بهطور خلاصه اینگونه میشود:
زندگی به روش غربی یا به روش اسلامی؟ آیا منشأ بعضی عقبماندگیها که در زندگیهای اسلامی میبینیم به دین مربوط است؟ آیا این به روز بودن و علمی بودن غرب امروز، به سکولار بودن آنها برمیگردد؟
غربیها میگویند تفاوت علم مدرن و غیر مدرن در: منطقی بودن، صفت جمعی بودن علم، تجربی بودن علم، پویایی عقل، انتقادپذیری علم، پرسشگری در علم، نفی جزماندیشی و مطلقانگاری علم مدرن است. یعنی میگویند اگر علمی این صفات را داشت دیگر نمیشود دینی هم باشد؛ چون این صفات یعنی سکولار بودن.
بر اساس تفکر غربیها، اسلام جزو علوم قدیمی محسوب میشود، در صورتیکه طبق احادیث، دین ما خصوصیات علم مدرن (به تعبیر آنها) را دارد، بنابراین، ما میگوییم میشود مسلمان بود و زیر سایه آن علم داشت.
برای ارائه پاسخی ملموس به این شبهات، طرح یکی از عرصههای علمی بهعنوان سند، میتواند کمککننده باشد. یکی از بهترین مثالهای قابلبررسی، عرصه علم پزشکی، بیمارستانسازی و اخلاق پزشکی است که اتفاقا شواهد و گزارشات متعددی از جانب خود غربیان در این زمینه موجود است.
در دانشگاههای غرب، همه رشتههای علمی برای خود تاریخ هم دارند و این کار بسیار با ارزشیست، اما معمولا هم این تاریخ جعلیست. یعنی تاریخ شروع همه را میگویند قرن 17، 18، 19و20 میلادی در حالیکه شروع بسیاری از این علوم و نظریات، قرن10، 11و 12 میلادی است، یعنی پنج شش قرن قبلتر.
این مطالب از منابع بعضی مورخین غربیست و مسلمانها نیز آن را نگفتهاند، بلکه از دست خود غربیها در رفته و در لابهلای کتابهایشان دیده میشود.
در کتاب تاریخ تمدن غرب آمده که فردوس الحکمه طبری (استاد رازی) حدود 400 رساله در توضیح بیماریهای گوناگون؛ از جمله پاتولوژی، آسیبشناسی و داروشناسی نوشته است.
راجع به تجزیه و تحلیل بیماریها، علایم، روش معالجه، حتی بیماریهای غیرعادی، آثاری گزارش شدهاند. اولینباری که مسأله معالجه بیمار از طریق تکانهای روانی، (یعنی شوک) در غرب مطرح شد، قرن 14 میلادی بوده که از روی دست آثار پزشکان مسلمان انجام شده.
کتابها و رسالههایی در کالبدشناسی (حیوانات) وجود دارد که در آنها آمده، حداقل از قرن 11 میلادی در بیمارستانهای اسلامی این کار انجام میشده، یعنی 900 سال پیش از اروپا و این مهم بر اساس متونی که از زبان عربی ترجمه شده به غرب راه یافته است.
میگویند باید پذیرفت که در پزشکی جدید در غرب، مثل بسیار دیگری از رشتههای علوم جدید، علما و دانشمندان جدید غرب، پایشان را بر روی شانههای غولها یعنی پزشکان و متفکران مسلمان گذاشتهاند و بعضیهایشان با اینکه کوتوله بودند، ولی چون پایشان را روی شانه غولها گذاشتهاند، غول بهنظر آمدهاند!
رسالههای سرخک و آبله و تفاوتهای آنها تا قرن 19 در دانشگاههای اروپا تدریس میشد. دهها یا صدها رساله پزشکی با نامهای: الجامع، المدخل، المرشد، الکافی، الفاخر و الحاوی... . کمکم غرب آمد از اینها اسلامزدایی، مسلمانزدایی و جعل تاریخ کرد.
یکی از نظریههای مهمی که پزشکان مسلمان روی آن کار کردند، ارتباط روان درمانی و پزشکی بوده که میگفتند امراض روانی و جسمانی به هم مربوط هستند و در معالجه هم باید با هم مرتبط کار کنند. چون جسم تابع حالات روانیست و ابزار اوست! کتابهایی در این زمینه هست به نام الطبالروحانی و طبالنفوس که همین روانشناسی و روان درمانی است.
یک نمونه دیگر ابوریحان بیرونی است، او در کتابی از 60 کتاب در مورد داروشناسی و داروسازی به قلم یکی از پزشکان مسلمان یاد میکند.
در حوزه بیماریهای تخصصی اطفال، درباره طرح سیستم اعصاب، ارتباط رژیم غذایی با انواع بیماریها و حتی غذا درمانی رسالههایی دیده شده.
گفته میشود رسالههایی وجود دارد با بیش از هزار صفحه که در آن هیچ داروی گیاهیای توصیه نشده (داروی شیمیایی آنموقع وجود نداشته) و راه درمان فقط با تغذیه و رژیم غذایی ارائه شده بود.
رازی، بحثهای علمی عجیبی دارد؛ ما فقط الکل را بهعنوان ضدعفونیکننده و گندزدا از کشفیات او میدانیم، در حالیکه استفاده از جیوه بهعنوان مسهل، اصلا اولینبار در غرب از روی تئوریهای رازی اجرا شد.
در عالم داروسازی فقط 150 کشف (کوچک و بزرگ) توسط غربیان انجام شده و بقیه ترجمه از روی دانشمندان ما بوده.
در دوره رنسانس اروپا مترجمان برجستهای بهوجود آمدند که فقط به ترجمه تخصصی پرداختند. آن زمان زبان علمی در دنیا عربی بود، هر کجا میخواستند دانشمند شوند باید عربی یاد میگرفتند. و اگر یک دانشمند جوان اروپایی میخواست در اروپا، مثلا در پاریس و لندن پز بدهد از کلمات عربی در لابهلای صحبتهایش استفاده میکرد!
پروفسور ماکسی میرهوف زمانی میگوید که زبان اصلی در تمام دنیا زبان عربی بود و ترجمه آثار پزشکی و داروسازی پزشکان اسلامی، شروع علم پزشکی جدید در غرب بود و اصلا میگوید تمدن و علم جدید مدیون گروههای تخصصی ترجمه و ویراستاری ماست.
همچنین در میان مسلمانان خانوادههایی داشتیم که همگی پزشک و جراح بودند و بهعنوان خاندانهای پزشکی مشهور در جهان اسلام ثبت شدهاند. نمونه آنها خاندان ابن زهره است که در غرب به نام اون زوار مشهورند. این خانواده در سه نسل، دهها پزشک و جراح برجسته داشتند. سه زن پزشک و جراح برجسته در این خانواده بودند که رسالههای این زنان جراح مسلمان، به زبان اروپایی ترجمه شده است.
در حوزه داروهای طبیعی، داروسازی و گیاهشناسی نیز مسلمانان پیشرو هستند و به اسامی زیادی برمیخوریم.
موفقالدین ابو منصور علی هروی، ابوالصلت، ابن بیتار و اسماعیل جرجانی (که یک دایرهالمعارف بزرگ پزشکی دارویی دارد) از این جملهاند.
ابن بیتار هم صاحب یک دایره المعارف بزرگ دارویی است که فقط در یک رسالهاش دستور ساختن 3 هزار و 500 نوع داروی جدید را که خود کشف کرده ارائه میدهد. همچنین در کشورهای اسلامی باغهای بسیار بزرگی بود که انواع گیاهان طبی در آن پرورده میشد.
نخستین بیمارستانها در دنیا و حتی تیمارستانها در قرن اول هجری در جهان اسلام ساخته شدند. مجهزترین بیمارستان نیز در سال 88 هجری در جهان اسلام ساخته شد و بعد بخشهای تخصصی به آن اضافه شدند.
یکی از سیاحان اروپایی (در قرن 11 میلادی) مینویسد: در بیمارستانهای اسلامی، بخش ویژه جراحان، بخش روانی، بخش عمومی، بخش داروسازی (داروی گیاهی)، بخش پزشکی زنان و بخش دندانپزشکان (کم کردن درد دندان با داروی گیاهی) دیدم. در کنار هر بیمارستان، مدرسههایی بودند که آموزش طب میدادند و استاد و دانشجو هر دو مقرری میگرفتند و مریضها هم اصلا پول نمیدادند. در سرزمینهای اسلامی از آفریقا تا آسیا بخش مردانه و زنانه در بیمارستانها تفکیک شده بود.
جرجی زیدان میگوید: بیمارستانها در سرزمینهای اسلامی منظمترین و تخصصیترین و تمیزترین بیمارستانهای تاریخ بودند. بیماران را بدون توجه به ملیت، مذهب، شغل، طبقه و جنسیت، با دقت و مؤدبانه معالجه کرده و بعضی وقتها داروها را نیز مجانی میدادند. در بیمارستانها هر نوع از بیماری، سالن یا سالنهایی خاص داشت (بحث بیماریهای واگیردار در اروپا در قرنهای 17 و 18 علمی شد در حالیکه در جهان اسلام این بحث به 10 قرن قبلتر برمیگردد). دانشگاههای پزشکی در خود بیمارستانها بوده و دانشجوها به دست استادان نگاه کرده و یاد میگرفتند.
مسلمانان علاوهبر بیمارستان بزرگ و ثابت، بیمارستان سیار نیز داشتند که پزشکان گاهی تا 50 شتر بار حمل کرده و به شهرهای کوچک و روستاها میرفتند.
بیمارستانها در فضای سبز و یا درون باغها بنا میشدند؛ جریان هوا در تمام آنها برقرار بود و آب سالم هم در آنها وجود داشت.
در قاهره، بیمارستانها در باغ، در فضای سبز خیلی خوب بود و از بیمار پول نمیگرفتند. هر بیمار هنگام خروج از بیمارستان سه سکه طلا (دینار)، داروهای مجانی و هزینه سفر را دریافت میکرد. در دانشگاههای پزشکی، کشیک شبانه هم وجود داشت. 800 سال پیش حتی برای بیمارانی که دچار بیخوابی میشدند، قصه میگفتند. برای بیماران روانی مواد مخدر طبیعی استفاده میشد و حتی موسیقیهای آرام پخش میشد تا بخوابند. خود آقای ژوزف مایند میگوید این مسائل هنوز در بیمارستانهای مدرن ما وجود ندارد.
یک سیاح، از بیمارستانی در ری 500 سال پیش اینگونه گزارش میدهد:
طبقهبندی بود. بیماریهای آسان را به شاگردان و بیماریهای مشکل را به استادان میدادند. حقوق پزشکان متفاوت بود. رژیم دارویی و غذایی تحت نظر پزشکان بود و دانشجوی پزشکی باید روزی دو بار گزارش احوال مریض را به پزشک مربوط میداد. در بیمارستان عضدی 100 پزشک متخصص، از چشمپزشک و جراح و مجبر (شکسته بند یا همان ارتوپد) گرفته تا داروساز وجود داشت که یکی از همین پزشکان گفته بود هزار و 300 دارو را خودش ساخته یا روش ساختش را یادداشت کرده است. دیدم کسی را که پزشک کشیک شبانه بود و 300 سکه نقره برای دو شب در هفته حقوق میگرفت. بعضی بیمارستانها دولتی و بعضی با وقف مردم ساخته شده بود.
یک تیمارستان در بغداد اینگونه شرح شده: وجود فضای باز، حضور روانپزشکان و قصهگویان.
حتی در چند شهر برای زندانیان هم بیمارستانهای جدا وجود داشت. پرستاران زن با پوشش مناسب حضور داشتند و کار میکردند. بحث از حقوق بشر که نهایتا 100 سال در غرب سابقه دارد، چند قرن پیش از این اساس کار ما بوده است.
یکی از همین اروپاییهای سیاح میگوید: چند قرن بعد از مسلمانان، در اروپا به تقلید از اسلام بیمارستان ساخته شد، اما به پای آنها نرسید یا پزشک مسلمان میآوردند یا کتابها و مرجع پزشکی آنها عربی بود.
اولین بیمارستان بزرگ و مجهز اروپا، در قرن ششم بوده و توسط معماران مسلمان ساخته و توسط پزشکان مسلمان نیز اداره میشده. رشیدالدین فضلالله، کسی است که چند بیمارستان را خودش مدیریت میکرد.
اولین بیمارستانها در اروپا و اسپانیا ساخته شدهاند که همسایه مسلمانان بودند.
بیمارستان ناصری را صلاح الدین ایوبی در شمال آفریقا ساخت. تمام کشیشها و شاهزادههای اروپایی برای درمان بیماران خود به این بیمارستانها سفر میکردند.
در کنار برخی بیمارستانها مکان تفریحی و پارک، برای بیماران و بستگان و نزدیکان شخص بیمار، ساخته شده بود.
15 کتاب فقط در باب نحوه مدیریت بیمارستان و حتی نحوه معماری آن در متن عربی و اسلامی دیده شده که مدیریت درست جهت خواب و استراحت بیماران و پیشگیری از انتقال بیماری، در آنها شرح داده شده.
زکریای رازی وقتی خواست بیمارستان بسازد، گفت در جای جای شهر گوشت آویزان کنید، هر جا که دیرتر فاسد شد آنجا مناسبترین مکان است.
گذشته را مرور نمیکنیم که فقط آه بکشیم؛ و بگوییم غرب کاری نکرده؛ فقط میخواهیم بگوییم: 1- پیشرفت علمی و تکنولوژیک بهمعنای سکولار بودن ما نیست؛ میتوان تمدنی ساخت، کاملا عقلانی و دینی؛ 2- نگویید نمیشود. هیچکاری محال نیست. کاری که یکبار شده، بازهم میشود. البته یکشبه نمیشود. در همین 30 سال خیلی پیشرفت کردیم. در حقیقت غرب نمیخواهد علم را جهانی کند، بلکه میخواهد انحصارطلبی کند.
دین آمده است برای ارتباط دادن همه حوزههای زندگی با صبغه دینی و الهیاش؛ یعنی میخواهد اقتصاد، سیاست، پزشکی و همهچیز را، تبدیل کند به نردبانی برای تکامل و صعود انسان.
در فرهنگ پزشکی امروز کوشیدهاند با سوگند پزشکی یک تعهد اخلاقی تشریفاتی برای پزشک ایجاد کنند. چون در فرهنگ اسلامی در همه مشاغل سوگندی وجود دارد، برای اینکه همهشان با حقوق مردم سر و کار دارند. همه مشاغل باید سوگندنامهای داشته باشند. با سوگند پزشکی بدون ریشههای اخلاقی و حقوقی، در فرهنگی که با انسان به مثابه کالا برخورد میشود، یعنی با بدن انسانها تجارت میشود؛ یا بیمار که وارد مطب میشود پزشک بهجای اینکه به او بهعنوان امانت خدا، یک موجود قدسی و بهعنوان خلیفهالله نگاه کند، به چشم یک شکار نگاه میکند که چقدر میشود او را تیغ زد؟ نمیشود تعهد اخلاقی برای پزشک ایجاد کرد!
این فرهنگ یعنی سوءاستفاده از درد یا بیماری یک انسان. اینها تفاوت اخلاق پزشکی اسلامی است با آن فرهنگی که تحت عنوان فرهنگ پزشکی مدرن در دنیا وجود دارد.
در دنیا کار با بدن انسان مثل کار با شیء است، یعنی نجار با چوب کار میکند پزشک با بدن انسان!
من عقیده دارم که به تمام دانشجوهای پزشکی و پرستاری باید این مطلب آموزش داده شود که: شما با یک انسانی که وارد بیمارستان یا مطبتان میشود بهعنوان یک کالا و بهعنوان یک شیء نباید نگاه کنید. بدن او امانت مقدس خداست، این موجودی است که میتواند خلیفهالله باشد، این بدنی است که وقتی خدا آفرید به خودش تبریک گفت: «فتبارک الله أحسن الخالقین» و روح خودش را در آن دمید.
در رویکرد اسلامی، نگاه پزشک اسلامی این است که وقتی مریض وارد مطب میشود میگوید، این بدنی که الان مختل شده و سیستماش به هم ریخته، ابزار تکاملی است که خدا به این انسان داده است (این تعابیری است که در روایات ما آمده). این بنده خدا میخواهد 50 - 40 سال عمل صالح کند و رشد کرده و به تکامل برسد.
دو شغل در متون فقهی ما بهعنوان مشاغل مقدس در کنار هم نام برده شدهاند که توصیه کردهاند با این دو شغل تجارت نکنید: یکی فقاهت و دیگری طبابت. تعبیر صریح در روایت علمالأدیان و علمالأبدان است.
در روایات ما بحث شده است که عیادت مریض عیادت خداست. بهترین عیادت هم عیادت پزشک است، وقتی پزشک یا پرستار سراغ مریض میآید، خدا را زیارت کرده است. یعنی حقوق بشر حق خداست، کرامت انسان این است، حقوق بشر اینجاست.
در قرآن کریم این آیه هست که: هرکس یک نفر را، فقط یک نفر را احیا کند و نجات دهد، گویی همه بشریت را احیا کرده است. این فرصتی است که خدا در اختیار پزشکان و پرستاران قرار داده است.
لذا وقتی پزشک بالای سر مریضاش میآید، باید با خودش بگوید: «من الان با یک تصمیم میخواهم کل بشریت را نجات بدهم.» شما ببینید تفاوت فضای بیمارستان اسلامی با بیمارستان غیراسلامی چقدر است!
در فرهنگ ما مفاهیم وحیانی و عقلانی و تجربی همه و همه محترم بودهاند، هرکدام در جای خودش.
بزرگترین دانشمندان تجربی جهان اسلام که مؤسسین واقعی علوم جدیدند، مؤسسین مظلومِ فراموش شده، کتمان شده و انکار شده علوم جدید، همهشان در عینحال که مثلا دانشمند تجربی، فیزیکدان، شیمیدان، جراح یا داروساز هستند، فقیه و متکلم و فیلسوف نیز هستند. ثانیا برخلاف غرب که پیشرفت علم و تمدن جدید با نفی دین و اخلاق همراه بود، یعنی علم از روی جنازه دین و اخلاق عبور کرد و در تمدن و حتی فلسفه پیشرفت کرد، در فرهنگ اسلامی، نه فقط پیشرفت علوم جدید که حتی تولد علوم و تمدن زیر سایه دین بود و به برکت اسلام و با نام خدا صورت گرفت و بعد به غرب رفت. و اینها در تاریخ علم و تمدن دنیا سانسور شده است
* ترکیبی از سه سخنرانی: پزشکی مدرن دستآورد تمدن اسلامی، اخلاق پزشکی و علمگرایی اسلامی، آغاز بیمارستان مدرن
صفحه اصلی وبلاگ طب جامع اسلامی
.......... بـسـم الله الـنّـور ..........